English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (47 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is easy for me. U برایم خیلی آسان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The notice is too short [for me] . U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
duck soup <idiom> U آسان
effortless U آسان
effortlessly U آسان
piece of cake <idiom> U آسان
easy <adj.> U آسان گیر
doddle U سهل-آسان
pushover U کار آسان
easy-going <adj.> U آسان گیر
easygoing <adj.> U آسان گیر
relaxed <adj.> U آسان گیر
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
child's play U هر کار بسیار آسان
To take things easy(lightly) U کارها را آسان گرفتن
highroad U راه آسان یا سر راست
easygoing <adj.> U راحت [آسان گیر]
easy <adj.> U راحت [آسان گیر]
It is easier said than done . U گفتنش آسان است
highroads U راه آسان یا سر راست
relaxed <adj.> U راحت [آسان گیر]
easy-going <adj.> U راحت [آسان گیر]
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
dime a dozen <idiom> U آسان بدست آمدن ،عادی
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
The exam was too easy for words . U امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
This is the easisrt way. U این آسان ترین راه است
convenience foods U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
It is quite easy when you get ( have ) the knack of it . U وقتیکه فن کار را بدانی آسان می شود
convenience food U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
There is nothing to it . U هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
It is too easy for me. U برایم مثل آب خوردن است
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
Please bring me the orifinal letter . U عین نامه را برایم بیاورید
Bring me a few sheets of paper . U چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U برایم اصلا مهم نیست.
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
I have outgrown my suits. U لباسهایم برایم تنگ شده
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opened U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
May I have an iron? U ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
May I have an ashtray? U ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
I've been set up! U برایم پاپوش درست کرده اند!
Drop me a line . U برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
These shoes are too tight for me. U این کفشها برایم تنگ است
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Mother left me 500 tomans . U مادرم برایم 500 تومان گذاشت
May I have a bath towel? U ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have some soap? U ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please? U ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
May I have some hangers? U ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have the menu, please? U ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? U ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
not a few U خیلی ها
routh U خیلی
to a large extent U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
ten U خیلی
copious U خیلی
highly U خیلی
dammit U خیلی
damn U خیلی
dumpiness U خیلی
very little U خیلی کم
far and away U خیلی
many U خیلی
for long U خیلی
very U خیلی
villainous U خیلی بد
abysmal <adj.> U خیلی بد
subminiature U خیلی کوچک
span new U خیلی تازه
skinless U خیلی حساس
a lot of times <adv.> U خیلی از اوقات
senseful U خیلی حساس
sappy U خیلی احساساتی
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
superrabundant U خیلی زیاد
swith U خیلی عظیم
very light U خیلی سبک
ultraconservative U خیلی محتاط
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
toploftiness U خیلی متکبر
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
bone dry U خیلی خشک
thank you very much U خیلی متشکرم
Many thanks! U خیلی ممنون!
rotundily U چاقی خیلی
ritzy U خیلی شیک
much was said U خیلی حرفهازده شد
regularly [often] <adv.> U خیلی از اوقات
many persons U خیلی اشخاص
many people U خیلی اشخاص
many people U خیلی از مردم
lower most U خیلی پست تر
lily white U خیلی سفید
level best U خیلی خوب
level best U خیلی عالی
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
much worse U خیلی بدتر
on any number of occasions <adv.> U خیلی از اوقات
of vital importance U خیلی ضروری
raff U خیلی زیاد
primely U خیلی خوب
precisian U خیلی دقیق
pixilated U خیلی حساس
many times <adv.> U خیلی از اوقات
often <adv.> U خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> U خیلی از اوقات
pianissmo U خیلی نرم
overstrung U خیلی حساس
oftentimes U خیلی اوقات
it is very easily done U خیلی به اسانی
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
too tough U خیلی سفت
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
hit bottom <idiom> U خیلی پست
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
He is a loose card . U خیلی ول است
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
To take with a pinch of salt. U خیلی جدی نگرفتن
once in the blue moon U خیلی بندرت
number one U خیلی خوب
really wicked U خیلی محشر
really sick U خیلی محشر
great <adj.> U خیلی خوب
wicked <adj.> U خیلی خوب
sick [British E] <adj.> U خیلی خوب
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
cool <adj.> U خیلی خوب
awesome <adj.> U خیلی خوب
immensurable U خیلی قدیم
highs U خیلی بزرگ
often U خیلی اوقات
extra- U بسیار خیلی
immediate U خیلی فوری
lots U خیلی زیاد
superabundant U خیلی زیاد
oodles U خیلی زیاد
hand in glove U خیلی نزدیک
by leaps and bounds U خیلی تند
raucous U خیلی نامرتب
before you can say knife U خیلی زود
whacking U خیلی بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
benedicite U خیلی خوب
niftier U خیلی خوب
goody goody U خیلی خوب
niftiest U خیلی خوب
nifty U خیلی خوب
hand in glove U خیلی صمیمی
corking U خیلی زیبا
hand and glove U خیلی نزدیک
fortissimo U خیلی بلند
extra U بسیار خیلی
dead slow U خیلی اهسته
confidential U خیلی محرمانه
Neanderthal U خیلی کهنه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com